saranghae

اهای مخاطب خاص....

می گفتند که هر چه شما را خاص تر کنیم بی خاصیت تر می شوید...

باورم نمی شد...

اما حالامی شود...

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت21:26توسط پردیس | |

گاهی عمر تلف میشود ؛

به پای یک احساس …

گاهی احساس تلف میشود ؛

به پای عمر !

و چه عذابی میکشد ،

کسی که هم عمرش تلف میشود ؛

هم احساسش …

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت21:18توسط پردیس | |

 این روزها جاي خالي " تـو "

را با عروسکي پر مي کنم

همانند توست مرا " دوست ندارد "

احساس ندارد !

اما هر چه هست " دل شـکـســتـن "

بلد نيست ...!!

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت21:13توسط پردیس | |

 جـآے خالیت...

مثل کفش سیندرلـآ اندازه هیچ یک از مردُم شَهر نشُد!

حتـے به زور...

 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت21:11توسط پردیس | |

 تـ ـو بـ ـرو…

مـ ـن هم برای اینکـ ـه راحـ ـت تربروی

می گویـ ـم : بروخیـ ـالی نیسـ ـت

امـ ـا… کیسـ ـت که ندانـ ـد…

بی تـ ـو تنهـ ــا چیـ ـزی کـ ــه هسـ ـت…

خیـ ـال توسـ ـت 

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت21:1توسط پردیس | |

دِلـَـــــمــ ؛

گـ ـاهے میــگیـــ ـرَد !

گـ ـاهے میــ ـسوزَد !

و حَتے گــ ـاهے ،

گــ ـاهے نـَ ـه خیــلے وَقتـــ هـآ

میـــ ـشِکَند !

امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَــد به خـُدا

+نوشته شده در چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:,ساعت20:55توسط پردیس | |

رفـــتـــ ــی........

بــی انـکــ ـــه مــــ ـــرا به خـــ ــــــدا بـســ ـــپاری..........

نـمـــ ــی دانـــم خــــ ــــدا را از یاد بـــرده بـودی یااااااا مــ ـــــراااااااا؟؟؟

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:50توسط پردیس | |

رفتمو نشستم کنارش گفتم :

برای چی نمیری گـُلات رو بفروشی ؟


گفت : بفروشم که چی ؟

تا دیروز می فروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر

دیشب حالش بد شد و مُرد ، با گریه گفت :

تو می خواستی گـُل بخری ؟


گفتم : بخرم که چی ؟

تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم

 

باید فراموشش کنم...!

 

اشکاشو که پاک کرد ، یه گـل بهم داد گفت :

 

بگیر باید از نو شروع کرد


تو بدون عشقت ، من بدون خواهرم ...

 

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:45توسط پردیس | |

دلم درد میکنـــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــد….


انگــــــ
ــــــ ــــــــــار….


خام بودنـــــــــــ ـــــــ
ــــــــ ــد…


خیال هایی که به خوردم داده بــــــــــ
ــــ ـــــــــــــــ ـــودی…!

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:40توسط پردیس | |

نوشت " قم حا "


همه به او خندیـدند و او گریــست ...


تبسمی تلخ کرد و گفت :


به غم ها یم نخندید ،


که درد از هر طرف نوشته شود همان درد است و درد دارد ...


نوشته ام را از ته به سر بخوان


تا مــــــــنِ آن روزها را بهتر بشناسی...!!

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:37توسط پردیس | |

انقدر از مردم این زمانه بی اعتمادم...

که میترسم هرگاه از شادی به هوا بپرم

زمین را از زیر پایم بکشند!!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:27توسط پردیس | |

اینکه یک نفر بهت خیانت میکنه درد نداره

دردش اینجاست

واسه اینکه بهش خیانت نکنی

خیلی موقعیتهای بهتری رو بخاطرش گذاشتی کنار!!!

 

+نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت17:25توسط پردیس | |

توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت : می خورم به سلامتی 2 بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
.
.
.
.
گفت :
اولیش اون بوسه ای مادر از گونه بچه تازه متولد شده می بوسه و بچه نمی فهمه!
دومیش اون بوسه ای که بچه از گونه مادرفوت شدش می بوسه و مادرش متوجه نمیشه ...

+نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت21:40توسط پردیس | |

لرزش صدايــم، مــال ســرماي هواســـت


اين پرده ي اشــکــــ روي چشــم هام هم همين طور

چيزيم نــيـســت به خــدا

من فقط، دلواپـــس تــــــوام

لباس گــــرم در چــمــدانــت گذاشتي؟

+نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت22:11توسط پردیس | |

برای چراغ های همسایه هم نور آرزو کن

بی شک حوالی خودت روشن تر خواهد شد!!

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت15:47توسط پردیس | |

سـلـامـَـتــے اوלּ رفــــیقے کـِہ مــَــجازیـہ

امـــــــــــا

یـہ جورے واسَــــت سَـنـگ صــَـــبوره

کہ هیـــچ کـُـבوم از رفیــــقاے واقـعـیت

بـہ گــَـــرב پاش نـِـمـــــیرسَــלּ

+نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت15:35توسط پردیس | |

آدمی را دیدم كه با سایه ی خود درد دل میكرد!

چه رنجی می كشد طفلك ، وقتی هوا تاریك است؟؟!!

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت21:17توسط پردیس | |

    آدمها برای هم سنگ تمام می گذارند
اما نه وقتی در میانشان هستی...،نه!
آنجا که در میان خاک خوابیدی ، سنگِ تمام را میگذارند و میروند ...!

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت21:10توسط پردیس | |

اشک هایم را می بوسم

وقتی در نبودنت برایم خودکشی می کنند!

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت15:15توسط پردیس | |

دست های تو تصمیم بود...

باید میگرفتم و دور میشدم!!!

+نوشته شده در سه شنبه 19 دی 1391برچسب:,ساعت14:53توسط پردیس | |

خریدار ندارد

دلی که برایت لک زده است!!!

+نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت17:42توسط پردیس | |

حواسم را هر کجا که پرت میکنم

باز کنار تو می افتد!!!

+نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت17:38توسط پردیس | |

ای کاش

دنیا یکبار هم  که شده...

بازیش را به من می باخت!

مگر برایش چه لذتی داشت...

این همه برد های تکراری؟؟!

+نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت17:30توسط پردیس | |

تو هم شدی انقلاب زندگی من...

   حالا هرانچه در زندگی من است تاریخ دار شده...

     قبل از تو..

بعد از تو...

 

+نوشته شده در دو شنبه 18 دی 1391برچسب:,ساعت17:24توسط پردیس | |

دست مــــــن ؛

خـــالیست از بــودن تـــــو 

امــــا دلـــــم ..... 

تـــا دلت بخـــواهـــد 

از تـــــو پــــر است . . . 

+نوشته شده در جمعه 15 دی 1391برچسب:,ساعت14:15توسط پردیس | |

از مرگ نمی ترسم... من فقط نگرانم... که در شلوغی آن دنیا...

مادرم را پیدا نکنم ...

 

+نوشته شده در جمعه 14 دی 1391برچسب:,ساعت23:53توسط پردیس | |

نوازشم کن!

نترس.... تنهایی ام واگیر ندارد!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت23:40توسط پردیس | |

اعتراف می کنم به خیانت

در نبودت با

خیالت بودم...



+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت23:27توسط پردیس | |

تویی که میگی: دیگه مثل من پیدا نمیکنی!

واقعا فکر میکنی بعد از تو دنبال یکی مثل تو میگردم؟!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت17:29توسط پردیس | |

توی رابطه هامون گاهی اوقات باید سنگ انداخت...

تا عمقش برامون مشخص شه!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت17:23توسط پردیس | |

وعشق قیچی شد...

وقتی تو سنگ شدی...

و من کاغذی بیرنگ!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت17:14توسط پردیس | |

در کودکی در کدام بازی راهت نداده اند

     که امروز انقدر دیوانه وار

                   تشنه بازی کردن با آدمهایی!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت17:8توسط پردیس | |

دلم میگیرد...

وقتی میبینم او هست!

منم هستم...

اما قسمت نیست!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت17:2توسط پردیس | |

بلافاصله پس از مرگم مرا به خاک نسپارید:

دوستانم عادت دارند که...

  دیر بیایند!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت16:58توسط پردیس | |

موجودات عجیبی هستیم...

نه طاقت دروغ را داریم...

نه تحمل حقیقت را!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت16:51توسط پردیس | |

  هی رفیق!!!

   زمان است که وفاداری تو را ثابت میکند نه زبان....

+نوشته شده در چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,ساعت15:23توسط پردیس | |

خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم...

دیدم طاقت اسم هایی را که میگوید ندارم!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,ساعت15:14توسط پردیس | |

بیش از آنکه دلم برای تو تنگ باشد...

برای آن منی تنگ است...

که تو رانمیشناخت!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 13 دی 1391برچسب:,ساعت14:49توسط پردیس | |

ابر...☁ دود سیگـــــــار مردی است که حرف هایش را می خورد

 

و بعد فوت می کند....

 

غم که زیاد باشد بـــــاراלּ می بارد...!

 

+نوشته شده در سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,ساعت21:56توسط پردیس | |

باورم را از دست داده اَم

درست ھمان روز

که رفتے و گفتے :

 باور کن رفتنم را

+نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت17:16توسط پردیس | |