saranghae

پرنده لب تنگ ماهی نشسته بود،
به ماهی می گفت :
سقف قفست شکسته، چرا پرواز نمی کنی !!!

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت18:21توسط پردیس | |

چشمانت را نبند
 فرمان قتل مــــرا

    پشت پلکهایت

       نوشته اند .

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت18:8توسط پردیس | |

هر شب موقع خواب که می شود،دست به کار می شوم

بالش ها را کنار هم می گذارم

پتو را هم می کشم  رویشان

بعد ،خیالم که از بودن تو راحت می شود

چشم هام را می بندم...

+نوشته شده در جمعه 24 آذر 1391برچسب:,ساعت17:59توسط پردیس | |

شیــــرین بهانه بود !

فرهـــاد تیشه میزد تا نشنود

صدای مردمانی که در گوشش میخواندند
دوستـــــت
ندارد...

+نوشته شده در سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,ساعت20:8توسط پردیس | |

شبیه مه شده بودی
نه می‌شد در آغوشت گرفت
و نه آنسوی تو را دید
تنها میشد
در تو گم
شد
گم شد
م

+نوشته شده در دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,ساعت17:25توسط پردیس | |

این روزها

هوای مرا نداری ،

خفه نمیشوی ؟ بی هوای من
!

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت19:8توسط پردیس | |

 

کسی به در کوبید
بلند شد
موهایش را مرتب
کرد

در را باز کرد
باد بود
برگشت

آشفته مو

 

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت18:51توسط پردیس | |

     درخت‌ام،

  از من کتابخانه نسازید،

                 تابوتم کنید

                         برای معشوقه‌ام...

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت18:46توسط پردیس | |

صدای پای تو که میروی...

صدای پای مرگ که می آید...

دیگر چیزی را نمیشنوم!!!!

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت18:40توسط پردیس | |

زیبائی تو حرف ندارد
باید سکوت
کرد

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت18:30توسط پردیس | |

برگ پاییزی راهی ندارد جز سقوط...

وقتی که میداند

درخت عشق برگ تازه ای را در دل دارد...

 

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت18:17توسط پردیس | |

خیلی وقت است فراموش کرده ام...

کدامیک را سخت تر میکشم...؟

رنج!

انتظار!

یا نفس را...

+نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:,ساعت17:54توسط پردیس | |

نه به پدرم رفته ام...

        و نه به مادرم...

                 من چندیست

                     که بر باد رفته ام...

+نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,ساعت20:27توسط پردیس | |

دمش گرم...

باران را میگویم...

به شانه ام زد و گفت:خسته شدی...

امروز را تو استراحت کن من به جایت میبارم...

+نوشته شده در پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:,ساعت19:33توسط پردیس | |

نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم ،
نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر

+نوشته شده در جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت20:34توسط پردیس | |

فقط پلی بودم برای عبورت

فکر تخریب من نباش

به آخر که رسیدی

دست تکان دهی فرو میریزم

+نوشته شده در جمعه 10 آذر 1391برچسب:,ساعت19:43توسط پردیس | |

گاهی باید فاتحه ی خاطره ای را خواند

وگرنه همان خاطره

فاتحه تو را میخواند!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,ساعت13:2توسط پردیس | |

خواستم دل بکنم!نمیگویم نشد...اتفاقا شد!!

من کنده شده ام و این روزها بدون دل پرسه میزند تنم!!!

 

+نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,ساعت12:59توسط پردیس | |

میگویند شکستنی رفع بلا است

ای دل!!تحمل کن

شاید حکمتی دارد...

 

+نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,ساعت12:54توسط پردیس | |

چه فرقی دارد
پُشت میله ها باشی یا در خیابانهای شهر در حال قدم زدن
وقتی
که آرزوهایت
در حبس باشند !!!

+نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,ساعت12:48توسط پردیس | |

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت

    فهمیدم که

         هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است!!!

+نوشته شده در پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:,ساعت12:29توسط پردیس | |

سهم من

خانه ای اجاره ای در قلب توست

و هر روز

ترس از ریختن

.

.

.

وسایلم در کوچه ها!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت23:6توسط پردیس | |

شیطان مدتهاست میخواهد سجده کند

طفلک

.

.

آدم نمی بیند دیگر!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت22:48توسط پردیس | |

دیگر توان مقابله ندارم

تو روحم را فرسایش میدهی

سیگار...

جانم را!!!

میخواهم بعد از تو تمام شوم....

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت22:28توسط پردیس | |

عــــاشــــق تـــر از هـــــمـــه ی مـــــــا

مـــــــوش کـــــــــــــــــــــــــوریــــست کــــــــه

زیــــــبـــــــایـــی جــــفــــتــش را چـــــــــشـم بـــــســــــتــه بـــاور دارد...!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت22:25توسط پردیس | |

چـــقدر احـــمقانه ست ؛
از یـک قــــهوه ی تلـــخ
انتــظار فالِ شیــرین داشتن ...

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت22:19توسط پردیس | |

مردی گفت...

سیگار گران شده، ترک میکنی؟

با خودم گفتم...

کاش بدانی چقدر گران تمام شد تا سیگاری شدم...

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت22:16توسط پردیس | |

   این روزها مانند سیگاری شده ام

                که همه جا حرف از ترک کردنش است

+نوشته شده در چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:,ساعت21:57توسط پردیس | |

.دوباره سیب بچین حوا...

من خسته ام

بگذار...

بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت21:48توسط پردیس | |

حوا که باشی بعضی ها هوا برشان میدارند که آدمند!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت21:36توسط پردیس | |

    همبازی هایمان را تا وقتی دوست داریم

                                  که خوب میبازند!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت21:2توسط پردیس | |

احساس میکنم بد بازی را باختم...

حواست هست؟

من یارت بودم نه حریفت!!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت20:53توسط پردیس | |

   من درد میکشم...

   تو اما چشمانت را ببند...

        سخت است بدانم میدانی و بیخیالی!!!

                                             

                               

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت15:49توسط پردیس | |

اینجا زمین است زمین گرد است

تویی که مرا دور زدی!!

فردا به خودم خواهی رسید:

حال و روزت دیدنیست!!

 

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت15:39توسط پردیس | |

نه صدایش را نازک میکرد...

و نه دستانش را آردی!!!

از کجا باید به گرگ بودنش شک میکردم؟!!!

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت15:30توسط پردیس | |

هیچکس نفهمید!شاید شیطان عاشق حوا بود که بر آدم سجده نکرد...

+نوشته شده در چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:,ساعت15:18توسط پردیس | |